خاورخانم، آشپزی که رستورانش، جاذبه گردشگری شد

به گزارش وبلاگ کارآفرین، سرولات یکی از روستا های خوش آب و هوای چابکسر است که علاوه بر طبیعت زیبایش یک جاذبه توریستی دیگر آنجا را شلوغ و پررونق نموده است.

خاورخانم، آشپزی که رستورانش، جاذبه گردشگری شد

به گزارش همشهری آنلاین، رستوران منحصربه فردی بالای کوه هست که مشتری های قدیمی و تازه وارد را تا بالای کوه می کشاند. گرچه پیمودن این مسیر قدری زحمت دارد، اما آن ها که یک بار در رستوران خاور خانم غذا خورده باشند، دیگر محال است جای دیگری را انتخاب نمایند. آوازه دستپخت خاور خانم مرز های استانی را درنوردیده و حالا دیگر کمتر کسی است که رستوران سنتی او را به نام خودش نشناسد.

زمانی برای پخت غذا ها

خاورخانم نسبت به کاری که انجام می دهد، بسیار حساس و دقیق است. به همین دلیل حتی خرید مواد اولیه مورد احتیاج آشپزخانه را خودش به عهده گرفته است. هر روز مسیر رستوران تا بازار محلی را با پیکانش طی می نماید؛ فکر می کنم وسواس دارم. آخر مواد اولیه ای که غذا با آن ها تهیه می گردد خیلی مهم هستند. من هر مرغ و گوشتی را نمی خرم. از قصابی ای گوشت می خرم که می دانم گوشت هایش سالمند. از من می پرسند چرا کباب ترش هایت این قدر خوشمزه می شوند، من هم جواب می دهم، چون گوشتش مال دام سالم است. خودم بالای سر کار می ایستم.

اگر قرار باشد با هر موادی که دم دستش بود آشپزی کند، غذاهایش دیگر با غذا های جا های دیگر فرقی نمی کرد. مثلا مرغ شکم پر درست کردن که کاری ندارد. کافی است در شکم مرغ پخته سبزی و گردو بگذارید؛ اما من می روم سبزی محلی می خرم. این سبزی بخصوص، هیچ جای دیگر پیدا نمی گردد و طعم و عطر فوق العاده ای دارد.

خاورخانم آشپزی را به سبک سنتی دنبال می نماید و در آشپزخانه اش از زودپز هایی مثل مایکروفر خبری نیست.

یکی دیگر از رموز خوشمزگی غذا های او جاافتادگی و زمانی است که صرف پخت آن می گردد. امکان ندارد در رستوران خاور خانم هیچ غذایی ظرف مدتی کوتاه آماده گردد. به عنوان نمونه، فسنجانی که موقع ظهر در رستوران سرو می گردد، از شب گذشته روی آتش در حال جوشیدن بوده است؛ طعم غذا به مشتری می گوید که پخت آن چقدر زمان برده است. یک بار در رستورانی در مشهد ماهی سفارش دادیم. دو دقیقه بعد ماهی روی میز بود. معلوم است این ماهی چه طعمی دارد. اینجا حتی شده به مشتری ها شرح می دهم که باید صبر نمایند تا غذایشان آماده گردد. شاید کمی معطل شوند، اما بعد از صرف غذا با رضایت کامل رستورانم را ترک می نمایند.

غذا ها مقابل چشم مشتری ها روی منقل های زغالی طبخ می شوند. این تمهیدی است که خاورخانم با آن سلامت کار خود را به نمایش می گذارد. ضمناً باعث می گردد تا مسافران طعم تمام پدیده های طبیعی را بچشند.

بفرمایید ناهار!

مادر خاورخانم آشپز قابلی بود و دستپختش در تمام روستا رو دست نداشت. برای همین در مهمانی های بزرگ عزا و عروسی از او می خواستند برایشان غذا بپزد. خاور که کودکی بازیگوش بود، همواره با مادر همراه می شد؛ مادرم که غذا می پخت، می ایستادم و به دقت تماشایش می کردم. از همان وقت ها به آشپزی علاقه مند بودم. وقتی کمی بزرگ تر شدم و در منزل اجازه آشپزی پیدا کردم، آغاز کردم به تمرین آنچه سال ها دیده بودم. از همان موقع، همه از دستپختم تعریف می کردند.

بعد ها همسر خاورخانم در نقطه بکر و خوش آب و هوایی یک خانه بزرگ خرید. ابتدا اتاق های خانه را به مسافران کرایه می دادند. خاور خانم که شیفته آشپزی بود، برای مستاجران موقتش غذا هم می پخت. عکس العمل ها آن قدر تشویق آمیز بود که تصمیم گرفتند خانه را قدری بزرگ تر نمایند و به مسافران در رستوران غذا بدهند؛ خیلی ها می گفتند برای رستورانت تبلیغ کن، اما من زیر بار نمی رفتم. به مقدار کافی مشتری داشتم. هر کس که تصادفا یک بار گذارش به رستوران ما می افتاد، وقتی می رفت شهر خودش از غذاهایمان تعریف می کرد. دفعه بعد دوستان و فامیلش بودند که می آمدند.

دلتنگی های آشپز بالای کوه!

خاور جوربنیان نه تنها به علاقه شخصی خود - یعنی آشپزی - می پردازد بلکه مثل بقیه زنان کارآفرین برای مردم روستا فرصت های شغلی هم ایجاد نموده است. در روز های عادی چهار دستیار ثابت دارد که غالبا خواهرزاده هایش هستند.

اما در روز های تعطیل که رستوران غلغله می گردد، 12 نفر از جوان های روستا به یاری او می آیند؛ خواهرزاده های من از کودکی کنار من بوده اند. آن ها هم غذا پختن را خیلی دوست دارند. با اینکه ازدواج نموده اند و مسؤولیت ها و مشغولیت های خودشان را دارند، اما هنوز با علاقه می آیند و هر غذایی را که دوست دارند می پزند.

برخی ایام سال که سرآشپز و مدیر رستوران از کار زیاد خسته می گردد، چمدان سفر را به قصد زیارت امام رضا (ع) می بندد؛ قبل از سفر می روم بازار و خرید ها را انجام می دهم. کار ها را برای دو یا سه روز به دست خواهرزاده هایم می سپارم. اما هرجا که باشم، بیش از دو - سه روز نمی مانم؛ یعنی نمی توانم بمانم. دلم برای رستورانم تنگ می گردد. به نظر خاورخانم احساس مسؤولیت یک دستپخت خوب را ضمانت می نماید؛ یک آشپز خوب باید به فکر کسی باشد که غذایش را می خورد. او مسؤول است ذائقه مخاطبش را خراب نکند و در عین حال به سلامتی او هم توجه داشته باشد.

خانم جوربنیان با مدرک دیپلم یک کارآفرین و یک مدیر پیروز به شمار می رود. بعد از آشپزی و رستوران داری بزرگ ترین علاقه او ادامه تحصیل و درس خواندن است. خیلی دلم می خواهد درس بخوانم. از اینکه سال ها از درس فاصله گرفته ام، نمی ترسم، چون تا به حال هر چه را خواسته ام، به دست آورده ام، اما اگر بنا باشد درس بخوانم باید قید آشپزی در رستورانم را بزنم که امری است محال!

ساده نگیر این همه سادگی رو!

برخی گمان می نمایند آشپزی کار ساده ای است و هر کسی از عهده اش برمی آید، اما حقیقت چیز دیگری است. ببینید! پختن یک غذا ها کاری مکانیکی است. با داشتن دستورالعمل پخت و یکی دو بار تمرین می گردد هر غذایی را پخت، اما آشپزی تنها با گرسنگی یا خوردن به عنوان تفنن خیلی فرق دارد. یک آشپز واقعی دغدغه سلامت مشتری رهایش نمی نماید؛ بنابراین هرگز در هیچ یک از مراحل تهیه غذا سهل انگاری نمی نماید.

از طرفی خود را در قبال حسی که غذای او به مخاطب منتقل می نماید، مسوول می داند و در واقع با روح و روان یک آدم سر و کار دارد؛ اینجا همه من را به جدیت و خوشرویی می شناسند. اما در روز های شلوغ که مجال حرف زدن پیدا نمی کنم، طبیعی است نتوانم مثل همواره مشتری را تحویل بگیرم. یک بار یکی از مشتری های دائمی در چنین روز شلوغی برای ناهار آمد. غذایش را که خورد، برای خداحافظی پیشم آمد. گفت: خیلی خوشمزه بود، ولی مثل همواره به ام نچسبید!

خانم جوربنیان معتقد است خانم ها نباید کاری را که در آن مهارت دارند، دست کم بگیرند.

خانم ها به خاطر خصلت زنانه شان اگر هدفی داشته باشند، بدون شک به آن می رسند.

مشکل این است که درگیر روزمرگی می شوند و به هیچ هدفی فکر نمی نمایند.

منبع: فرارو

به "خاورخانم، آشپزی که رستورانش، جاذبه گردشگری شد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "خاورخانم، آشپزی که رستورانش، جاذبه گردشگری شد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید