ماجرای نیمروز: رد شیشلیک، خشم و هیاهوی مهدویان و ژوله در جلسه شیشلیک خوران

به گزارش وبلاگ کارآفرین، شیشلیک برای مهدویان نشانه پسرفت در کارگردانی اوست. آنچه در مقابل دوربین قرار می گیرد در خدمت کارگردان نیست و حتی دوربین نیز به حسب موقعیت های کمدی و تراژیک فلسفه پرداخت موزونی ندارد.

ماجرای نیمروز: رد شیشلیک، خشم و هیاهوی مهدویان و ژوله در جلسه شیشلیک خوران

گروه فرهنگ و هنر وبلاگ کارآفرین- سید مجتبی هاشمی؛ آخرین ساخته محمدحسین مهدویان راوی زندگی دو کارگر کارخانه پشم در منقطه خاصی از حاشیه پایتخت است. شیشلیک برای مهدویان نشانه پسرفت در کارگردانی اوست. آنچه در مقابل دوربین قرار می گیرد در خدمت کارگردان نیست و حتی دوربین نیز به حسب موقعیت های کمدی و تراژیک فلسفه پرداخت موزونی ندارد. دکوپاژ کردن در شیشلیک با حفره ها و عادات سابق کارگردان همراه شده، اما به واسطه تردید در اندازه و موقعیت دوربین به سلیقه مهدویان و شیوه متعارف، این مخاطب است که اثرپذیری کمتری را از ورود و خروج به دکوپاژ تجربه می نماید.

مهدویان هرچقدر ماجرای نیمروز 1 توانست به خوبی بازیگران در خدمت خود قرار بگیرد؛ سیت کام های شیشلیک را به عطاران و جمشیدی واگذار کرد؛ که یعنی بداهه، زبان بدن و بازی مستقل از مدیریت کارگردان کنش دارد و کارگردان احاطه ای بر این امر ندارد. عطاران و جمشیدی نیز نسخه های تکراری از مجموعه طنز های سابق خود را این بار در مدیوم سینما بازی کردند و نوآوری در ایجاد درام نداشتند.

عینک قصه گویی ژوله در قاب مهدویان، نکته ای ویژه جهت آنالیز شیشلیک است. ژوله سعی می نماید فیلمنامه ای با استعارات سیاسی فراوان آماده کند و به آن بپردازد. علی رغم کوشش ژوله در ایجاد یک ساختمان پیرنگ قصه گو و کم حفره، فیلمنامه در بنیان نظری و بینشی آش شله ای به تمام معناست. فیلمنامه در سکانس هایی در قامت نکوهش سرمایه داری و رابطه کارفرما و کارگر تنظیم شده و در سکانس های دیگر در نکوهش نظام برنامه ریزی متمرکز واقع می گردد.

فیلم صندلی ثابتی برای نقد جریان سرمایه داری یا سوسیالیستی ندارد و سهوا یا تعمدا مفاهیمی که از حیث روش و هدف، دو نقطه متفاوت صحنه فلسفه و علوم اجتماعی هستند را به خدمت می گیرد و به یک برساخته وابسته به دو بینش می رسد که این نیز جمع اضدادی است که صرفا بیانگر تحقیق کیفی پایین نویسنده و کارگردان نسبت به مقولات فلسفی و اجتماعی است.

جهت انطباق این ادعا، ارجاع داده می گردد به نمایی که کارفرما در موضع بالا به پایین نسبت به کارگران قرار گرفته است و آن ها را به کار کردن و بهره کشی دعوت می نماید. از سویی دیگر نمایی از افراد جویای کار در این کارخانه که به حداقل های زندگی نیازمند هستند اشاره می نماید که این امر برمبنای نظریه استثمار مارکس قابل تبیین و تفسیر است.

صحنه ای دیگر نیز در این فیلم وجود دارد که دانش آموزان و کارگران یک دست، یک بیان و یک بینش را بیان می نمایند و باتوجه نقش اشتراکی که مدیر کارخانه معین نموده همه در خدمت نیل به انتفاع عمومی و اجتماعی هستند و خروج از سبک زندگی تعریف شده را معادل نابودی خود می دانند.

از حفره های قابل اشاره در فیلمنامه و دکوپاژ کردن، ابهامات ناشی از دنیا داستانی است که خلق شده و می خواهد ترژادی و درامی برای مخاطب پی ریزی و اجرا کند. جمشیدی از فضای متمرکز و برنامه ریزی شده توانسته به خارج از آن برود و این اتفاق برای عطاران نیز اتفاق افتاده است. آیا این دو یا افراد دیگری که ممکن است به خارج از این منطقه مراجعتی داشته باشند امکان اثرپذیری از موقعیت شهری یا آشنایی با مفاهیم غذایی و سبک زندگی مدرن ندارند؟

در موقعیتی دیگر تماشای تلویزیون و قطع شدن آن نیز محل بحث است که نقش حکمرانی نسبت به موقعیت اجتماعی و زیستی این منطقه به واسطه مصاحبه دریافت می توان فراموش گردد؟ در یک کلام، می توان این موارد را نقص های پیرنگی خواند که می تواند درام را دچار اشکال کند. مخاطب نیز به واسطه سیت کام های مبتذل و بداهه شخصیت های محوری دعوت می گردد که از آن فاصله بگیرد و اشاره ای نداشته باشد.

شیشلیک شعارزده است و حتی نمی تواند نسبت به ادعای خود که عدالت است حرفی برای گفتن داشته باشد. این فیلم علاوه بر شعارزدگی و بی توجهی به مبانی اندیشه غرب یا خدامحورانه صرفا به استعارات سیاسی و تعمیم دهی نسبت به ساختار و سازمان اجتماعی و سیاسی ایران می پردازد. این درون مایه انتقادی بایستی از پرداخت داستانی، ساخت و توسعه شخصیت های قهرمان بهره گیرد، اما حتی در ساخت و پشتوانه ماهوی کمدی سیاه مهدویان چنین امری متظاهر نمی گردد.

شیشلیک برای پیونگ دانگ و حاشیه نشین های آن است و فاصله بسیار زیادی با محصول درجه دوم مدرن شهری ایران دارد. به تعبیری می توان گفت دنیا ذهنی نویسنده و سازنده فارغ خودباختگی و هویت سازی، به دنبال تیپی است که بتواند با آن همزیستی بکند و نزدیک ترین تیپ در ادبیات عموم را کره شمالی بسته و به دور از همگرایی و دنیای شدن می داند.

تدوین شیشلیک در نقطه آغازین و آغاز داستان هوشمندانه صورت گرفته بود، اما در ادامه به واسطه مجموعه تکنیک هایی که در خدمت سازنده است آنچنان وزنی پیدا نمی نماید. شیشلیک پرحرف و پر از استعاره و اشارات غیرمستقیم سازنده به ناکارآمدی ها بدون ارجاعات و ادله ژانری، تکنیکی و در مقام بالاتر بینشی است. فیلم فجر 39، رقابت ضعیف و ضعیف ترهاست و اینجاست که تنها به واسطه اجماع ضعفا، شیشلیک با وجود مسائل جدی در امر کارگردانی و دکوپاژ کردن و حتی فیلمنامه، بالنسبه کیفیت فنی و روایی بهتری نسبت به آثار بی ارزش این جعفر دارد.

منبع: خبرگزاری دانشجو

به "ماجرای نیمروز: رد شیشلیک، خشم و هیاهوی مهدویان و ژوله در جلسه شیشلیک خوران" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ماجرای نیمروز: رد شیشلیک، خشم و هیاهوی مهدویان و ژوله در جلسه شیشلیک خوران"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید