اعترافات، خامس رودریگس

به گزارش وبلاگ کارآفرین، هافبک کلمبیایی یکی از برجسته ترین بازیکنان تاریخ کشورش است که حواشی اش تنها مربوط به زمین فوتبال بوده است.

اعترافات، خامس رودریگس

به گزارش وبلاگ کارآفرین و به نقل از مارکا، خامس رودریگس در حال حاضر روزهای خوبی را در دوران ورزشی اش سپری نمی کند. هافبک کلمبیایی اغلب نیمکت نشین است و در ترکیب اصلی رئال مادرید جایی ندارد. با این حال چنین شرایطی دلیل نمی گردد او را در میان مهمترین بازیکنان تاریخ فوتبال کلمبیا قرار ندهیم. خامس به خاطر پروتکل باشگاه خیلی صحبت نمی کند. او یک بازیکن چپ پای خوب است. ذهن درخشانی دارد که در زمان های مشخص نماینده خود را نشان می دهد.

آغاز

پدرم هم فوتبالیست بود. فکر می کنم در خونم است. زمانی که چهار سال داشتم فوتبال بازی کردن را آغاز کردم و همواره یک توپ همراهم داشتم. از هشت صبح تا هفت شب توپ بازی می کردم. فوتبال همه چیز در زندگی ام بود. رویای ستاره شدن در سر داشتم که همه جهان من را بشناسند. و خدا را شکر این رخ داد. می توانم برای تیم های عظیم بازی کنم و به اهدافم برسم.

نخستین روز به عنوان بازیکن حرفه ای

یک صحنه فراموش نشدنی بود. اولین باری بود که با یک تیم حرفه ای تمرین می کردم. یادم می آید که به من گفتند که باید ساعت 3 بعد از ظهر آنجا باشم. من به موقع رسیدم اما نمی خواستم یا نتوانستم وارد زمین شوم. پشت در بازیکنان را نگاه می کردم. ناگهان مربی من را دید و فریاد زد: بیا داخل! آنجا چه می کنی؟ من با خجالت وارد شدم. این نخستین روز دوران حرفه ای ام بود.

هافبک تهاجمی

زمانی که خولیو فالسیونی راهنمایی بانفیلد را بر عهده گرفت از من خواست تا به عنوان هافبک تهاجمی بازی کنم. از آن پس من همواره شماره 10 را بر تن کردم. یک روز خولیو به من گفت: اگر می خواهی بازی کنی باید از کناره ها بدوی.

قهرمانی و آرزوی پدرعظیم

زمانی که در بانفیلد حضور داشتم باشگاه 113 ساله بود و باید گفت که پدرعظیمم همواره آنجا بود. او پیروزی ها، صعودها، سقوطها، بدی ها و خوبی ها را دیده بود. یک روز در تمرین به من گفت که لطفا یک جام فتح کنید چون من در شرف مرگ هستم. کاملا اتفاقی در سال 2009 قهرمان شدیم و زمانی که او را دیدم به من گفت که اکنون می توانم با آرامش بمیرم. از من تشکر کرد و من را در آغوش گرفت.

بهترین هم تیمی ها

من در کنار بازیکنان خوبی بازی کردم. ستارگان زیادی بودند که من را به خوبی می فهمیدند. اکنون می توانم از بعضی از آن ها یاد کنم. در رئال مادرید کریم بنزما، در پورتو و تیم ملی کلمبیا رادامل فالکائو و در بایرن مونیخ آرتورو ویدال.

آشنایی با دنیلا اوسپنیا (همسرش)

به وسیله یکی از دوستان دنیلا با او آشنا شدم. قبل از این که کاملا دنیلا را بشناسم تلفنی با هم صحبت نموده بودیم چون تولدم را تبریک گفته بود. سپس با هم آشنا شدیم و به او فکر کردم. فکر می کنم عشق در نگاه اول بود.

پورتو

سه سال خاص بود و توانستم در آن سال ها جام فتح کنم. زمانی که به این باشگاه پیوستم خیلی جوان بودم. تنها 18 سال داشتم. چیزهای زیادی یاد گرفتم. ابتدا تصور می کنید خیلی چیزها می دانید اما در حال رشد کردن متوجه می شوید که چیزی نمی دانستید. من در آنجا فوتبال اروپا را یاد گرفتم چون پورتو تیم عظیمی است و می توانید در لیگ قهرمانان اروپا بازی کنید و در این تیم تجربه کسب کنید.

تاثیر خوسه پکرمن روی تیم ملی کلمبیا

زمانی که پکرمن به کلمبیا آمد ذهنیتی که وجود داشت این بود که نمی توان همواره پیروز شد، مثلا در خانه شیلی، برزیل یا کشور دیگر. سرمربی آرژانتینی این دیدگاه را عوض کرد و همه دیگر با این ذهنیت به استقبال بازی ها می رفتند که امروز کلمبیا پیروز می گردد. تاثیر پکرمن در فوتبال ما این بود.

امضای قراداد با رئال مادرید

از کودکی رویای بازی کردن در مادرید را داشتم. تصور می کردم در نخستین سال حضورم کم بازی کنم اما کارلو آنچلوتی از اولین روز من را به میدان فرستاد. در اولین سال 15 گل به ثمر رساندم و 15 پاس گل دادم. نتوانستم بهتر از آن عمل کنم اما از لحاظ شخصی برایم بهترین سال بود.

بازیکن قرضی بایرن مونیخ

از تیم های عظیمی پیشنهاد داشتم. خیلی فکر کردم و در آخر بایرن آنچلوتی را انتخاب کردم. تنها یک ماه در آنجا بودم. آنجا بود که ابهام ها به وجود آمد.

سپس یوپ هاینکس راهنمایی تیم را بر عهده گرفت. سرمربی که باشگاه را به خوبی می شناخت. شاید تصور کنید که شرایط سخت تر شد اما برخلافش بود. من همواره بازی می کردم. او به من خیلی اعتماد داشت.

از دست دادن حافظه

خوشبختانه ضربه سختی نبود. زمانی که وارد رختکن شدم از بازیکنان پرسیدم بازی چگونه پیش رفت؟ آن ها به من گفتند: 2 بر صفر شکست خوردیم. از آن ها پرسیدم جدی می گویید؟ چه زمانی این رخ داد؟ آن جا بود که به من گفتند پنالتی رخ داد و من دوباره فکر کردم با من شوخی می نمایند. همه چیز خیلی عجیب بود. پس از 15 دقیقه متوجه شدم دروازه بان پنالتی داده بود. همچنان نمی دانستم که کاملا چه اتفاقی اتفاق افتاده است. سپس بهتر شدم. پزشکان من را چک کردند و جایی برای نگرانی نبود.

بازگشت به رئال مادرید

طرفداران سفیدپوشان فریاد می زدند و به خامس می گفتند: به اتلتیکو نرو.

فکر کنم تعداد زیادی از طرفداران می دانند که دوست داشتم در مادرید بمانم. تصور می کنم می توانم یک فصل خوب داشته باشم تا چیزهای مهمی را به دست آورم. با حمایت سرمربی این اتفاق خواهد افتاد.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "اعترافات، خامس رودریگس" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "اعترافات، خامس رودریگس"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید